بعضی وقت ها خودت نیستی که اراده می کنی دعا کنی، بلکه خدای توست که خواسته تو هم جزئی از دعاکنندگان باشی تا به این واسطه تو هم توی یه چیزایی سهیم بشی...
مثلا اگه شب نیمه ی شعبان، بچه ات هی بیدار میشه و آب می خواد و هی خوابش نمی بره ، بدون آب نمی خواد، خوابش نپریده، بلکه خدا خودش خواسته که اون بیدار بشه تا برا فرج دعا کنه.
مثلا اگه تو اون لحظه بهش بگید که الان فرشته ها روی زمین هستند و منتظرند تا دعای تو رو به آسمون ببرند و بهش بگیم فردا تولد امام زمانه ، ممکنه یهو بچه اتون خطاب به فرشته ها بگه : «فرشته ها! لطفا به امام زمانمون بگید که بیاد دیگه، ما منتظرشیم» و بعد هم مثلا می بینید که چقدر آروم خوابش می بره.
شاید اگه نصفه شبی بیدار میشید و هی خوابتون نمی بره، خدا می خواد یه چیزی رو از دست ندی. پس از دستش نده، حتی اگه یه سلام باشه به امام زمانت، ممکنه تو اون لحظه پرونده ات دست امامت هست و شاید همون سلام سنگینیِ غمی که از گناهانت روی سینه ی امامت نشسته رو کم کنه. شاید یه نجوای کوچیکِ «غلط کردم» ، «دیگه قول میدم دلتو نرنجونم» و... هم علت همون بیداری باشه.
خدایا ! این یهویی بیدار شدنهای بادلیل رو از ما نگیر... نذار خوابمون یکسره و بالذت باشه که مانع درک خیلی چیزا بشه...
کلمات کلیدی: